منتظر یه فرشته

دفتر سوم

1391/11/30 14:48
نویسنده : محدثه
137 بازدید
اشتراک گذاری

سلام امروز رفته بودم  دنبال وامم و بعد هم دنبال کار شرکت خلاصه حدود ساعت 12 رسیدم شرکت و او نمازم رو خوندم خیلی کار دارم نمی دونم کدومشون رو انجام بدم تازه باید امروز امپولم رو بزنم نمی دونم کی وقت کنم بزنم که همسری نفهمه خیلی هم سرم درد می کنه  خواهرم هم امروز می ره  یه مسافرت خارج از کشور که شب می خوایم بریم بدرقش  خیلی دلم براش تنگ می شه  امروز توی مترو  یه خانم  باردار دیم فکر کنم 8 یا 9 ماهش بود خیلی نگاش کردم و گفتم خدایا یعنی یه روز می شه  من هم

ان شاءالله من  این دفعه می خوام از در امید واری حرف بزنم اگه  خدا بخواد این ماه بهم می ده و من هم از این انتظار خلاص می شم تازه کلی لباس هم خریدم  و دوباره هم  می خوام بخرم  خدایا یعنی می شه  این ماه جوا بگیرمم برام دعا  کنید  خیلی به دعاهاتون نیازمندم  من هم براتون دعا می کنم این سردر خیلی داره اذیتم می کنه دیشب هم اومد سراغم نمی دونه چیه سابقه نداشته  یه سرگیجه هایی دارم که فقط خدا می دونه  طرف ظهر می یاد سراغم  هم سردرد هم سرگیجه اخر شب هم همین طور و ضعف مداوم هم که گاهی امونم رو بریده انگار حس می کنم مزه ی چشایی ام از بین رفته و مزه غذا رو حس نمی کنم  و حالت تهوع هم گاهی می یاد سرامدعام کنید گاهی می گم نکنه  خدای نکرده چیز دیگه باشه نمی دونم  توکل به خدا فعلا خدا حافظ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)