منتظر یه فرشته

دفتر چهارم

1391/12/1 14:58
نویسنده : محدثه
130 بازدید
اشتراک گذاری

با تمام حس غریب مادرانه ام برایت می نویسم که چه قدر شوق انتظار من  زیاد گشته که گاهی با خیال بودنت و بو سیدنت می گریم و چه حس زیبایی که با اینکه هنوز نیامده ای صدای قلب کوچکت در ذهنم پر شده و مرا می خنداند شاید کودک عزیزم به من بخندی ولی بدان که  حس زیبای مادرانه را همان خدای مهربانم به من عطا فرموده که برای به جا اوردن این حس هم باید شکر کرد و  از خدای مهربانم که مرا با این حس می گریاند خوشحال باشم عزیز مادر

  زندگی ام فدایت

و چشمان  منتظرم  همیشه برای امدنت خیس است  و می  خواهم وجودم رابرایت غبار روبی کنم  تا محل امن و اسایشی برایت باشم عشق مادر  عمرم  هستی ام  نمی دانم ایا تو را روزی در اغوش خواهم گرفت یا باید با این حس مادرانه ام ان دنیا تو را در اغوش بگیرم نمی دانم 

نبودت و لبخند ها و خنده ها و گریه هایت را گاه گاهی در خانه ی قلبم می شنوم  نمی دانی   به خودم و به این حسم می بالم  من یک زنم و از خدای مهربانم شاکرم که مرا زن افرید با همه حس ها  و این عشق زیبای مادرانه که باید  ان را درک کرد حسی که که وقتی سراغت امد در  ارضای ان  دچار عطش می شوی و تا این عطش عشق رو سیراب نکنی  ممکن است به هلاکت برسی و این است ازمایش الهی

فرشته ی کوچکم دستان کوچکت را به من بده   ان را ببوسم و ببویم  دوستت دارم   به اندازه های

  همه ی دلتنگی هایم فدایت شوم بیا که دوری ات برایم عذاب اور گشته

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)