منتظر یه فرشته

دفتر دوازدهم

1391/12/14 10:31
نویسنده : محدثه
921 بازدید
اشتراک گذاری

 سلام

رسیدیم به دفتر دوازدهم

دفتری که شماره اش من رو شرمنده خودش می کنه

شرمنده ی صاحبش می کنه

خدایا

 چند روزه خیلی امیدوارم

به شوهرم می گم

 می خوام

دوهفته نقش مادر رو بازی کنم

 کلی می خنده

هرچند که می دونم اون هم دوست داره نقش پدر رو بازی کنه

 بهش می گم از این به بعد دو هفته در ماه نقش یه مادر رو بازی می کنم

 من می شم مادر محمد صادق

 و تو هم نقش پدرش رو بازی کن

 خلاصه

چه لذتی داره

 این نقش بازی کردن

دست رو شکمم

 می زارم وکلی با بچم حرف  می زنم

 و گاهی اگه بخواد سر به سرم به زاره یا  مثلا محکم بغلم کنه بهش می گم یواش بچم اذیت  می شه

 و کای اون هم قربون صدقه بچش می ره

 وای که چه قدر دیوانه وار دو تاشون رو دوست دارم

 شاید بهم بخندید

 اما واقعا گاهی بهش می گم

 ببین سمت چب  زیر دلم تیر می کشه

 ببین داره نبضش می زنه

 هر چند که الان حتی اگه هم باشه نبض هنوز نداره

 ولی با خیال نبضش

کلی ذوق می کنم

و دستمی زارم روی شکمم

 و براش صلوات می فرستم

 بهش می گم

 عزیز دل مامان

 خوب مواظب خودت باشی ها

دوستت دارم

وای که چه لذتی داره

 مروز به شوهرم می گه

نمی دونم چرا دوباره ناامید شدم

 میگه چرا

 بهش میگم فکر کنم دوباره خدا سر کارمون گذاشته

 میگه چرا این حرف رو می زنی

 بهش میگم می ترسم امید زیادی یه هو بعدش زیادی از پا درم بیاره وقتی که نباش

  نمی دونم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)