دفتر سیزدهم
سلام به همه دوستای خوبم که تا این موقع صبر کردند می دونم خیلی منتظر بودید که بهتون خبر بدم اما خب به دلیل یه سری از مسائل نتونستم
همه از نحسی این عدد حرف می زنند منظورم سیزدهه اما من از خوش یومنی اون حرف یم زنم اون هم به خاطر روز تولد مولام آقا امیرالمومنین(ع) هست خدا رو شکر بالاخره بعد از سالها سالها انتظار انتظار
من مامان شدم
و نمی دونم چی بگم
چون هنوز یه حس غریبی دارم وو از خدای مهربونم که لطف و عنایتش ور شامل حالم کرد ممنون و سپاسگذارم
خدایا شکرت
شکرت به خاطر همه ی چیز هایی که بهم عطا کردی
شکرت به خاطر همه داده ها و نداده هات
شکرت
فقط همین رو می تونم بگم
خدایا
هنوز نمی دونم چه عنایتی ور شاملم کردی
هنوز نمی دونم نمی دونم شاید
شاید
درکش برای من سخته
اما
شکرت
به خاطر همه ی نشونه هایی که بهم دادی
خدایا خیلی حرف دارم
مدت هاست با خودم کلنجار رفتم تا این مطلب رو بنویسم
اما یه حسی بهم میگه بنویسم تا فرزندم در آینده تمام احساساتم رو بفهمه
که در نبودش و در بونش چه حسی داشتم
هرچند که به نظرم
نوشتن نمی تونه احساس زیبای مادرانه رو بیان کنه
دلبندم خوش آمدی
امیدو ارم مادر خوبی برات باشم
عزیزکم
خوش آمدی
قربون قد و بالات برم
ان شاءالله بتونی سرباز امام زمان بشی
وبتونی خادم به اسلام باشی
عزیزکم
هنوز باور ندارم که در دل من داری رشد می کنی اما ان شاءالله به سلامتی به دنیا بیای
من که مشتاقانه منتظر قدوم مبارکت هستم
عزیز دلم
از الان لحظه شماری می کنم
برای ورودت
الهی قربونت برم
الهی به حق اهل بیت خدا دامن همه دوستداران نی نی رو سبز کنه
الهی امین